غرب شناسی2
2- ضرورت تعیین استراتژی در مواجهه با غرب
الف ـ لزوم تبیین دین حداکثری: بنابر آنچه گفتیم، در این مرحله دو کار باید انجام گیرد: اول، می باید تلقی از دینداری را در درون جامعه خود و جامعة بشری توسعه بدهیم. اصولاً نگاه هایی که نسبت به دینداری وجود دارد متفاوتند. بعضی دینداری را یک حرکت سنتی واپس گرایانه می دانند که متعلق به دوره های گذشتة حیات بشری است. برخی دینداری را به چهارچوب های خاصیّ محدود کرده، در نتیجه از آن مفهوم ضیقی ارائه می دهند. روشن است که هیچ کدام از این نگاه ها با آرمان های انقلاب اسلامی سازگار نیست.
آنچه انقلاب اسلامی بر آن استوار است و آن را تعقیب می کند، یک «دین داری حداکثری» است؛ به این معنا که عبودیت و بندگی خدای متعال باید در همة زوایای حیات بشر جاری شود و مناسک حیات بشر در همة زوایا، مناسک بندگی خدای متعال باشد. بنابراین ما می بایست مفهوم دینداری، مفهوم توحید و مفهوم ولایت الهیه را به گونه ای تبیین کنیم که همه شئون حیات را بپوشاند. این واقعیت را که کلمة توحید هیچ رقیبی برای خودش باقی نمی گذارد و واقعاً شرک، در هیچ جنبه ای از جنبه های حیات، مجاز شمرده نشده تبیین کنیم. یعنی باید تلقی حداقلی از دینداری که انسان گمان کند، می تواند دیندار باشد و در عین حال به اهواء خود هم برسد، تغییر کند، تا همگان به ولایت حداکثری رو آورده، و به خوبی درک کنند که سعادتشان در این است که همة شئون حیات خود را به خدای متعال و اولیای الهی بسپارند.
ب ـ ضرورت افشاگری نسبت به چهر های مختلف تمدن مادی غرب: از سوی دیگر می بایست تمدن رقیب را نیز ـ که گوهره اش، پرستش نفس و دنیاست ـ شناخت و وجوه مختلف آن را معرفی نمود. زیرا اگر نتوانیم غرب و ماهیت حقیقی او را ـ که در همة ابعاد آن اعم از: علم، تکنولوژی، رفاه و مناسبات و ساختارهای مدنیّت مدرن، ریشه دوانیده ـ نشان بدهیم حتماً محکوم به شکست خواهیم بود. اگر نتوانیم ورای جاذبه های کاذبی که این تمدن ایجاد کرده، آن روح شیطانی اغواگر، و شیطنت، ضلالت، تاریکی و ظلمت، مردگی حیات انسانی، و تنزّل دادن انسان در حدّ بهائم را نشان بدهیم و به دیگر سخن اگر به خوبی تبیین نکنیم که نتیجه این استکبار علی الله، کبر نسبت به عباد، استضعاف، تحقیر و استثمار آنهاست، و نتوانیم نفرت عمومی را نسبت به تمدن مادی غرب بالا ببریم، بدون تردید در توسعة انقلاب اسلامی با بن بست و شکست مواجه خواهیم شد. اگر طرفداران انقلاب اسلامی، مظاهر تمدن غرب را بپسندند و مناسبات جاری در آن تمدن را هم به عنوان مناسبات علمی و مناسباتی که سعادت بشر را تأمین می کند بپذیرند، به تناقضی آشکار مبتلا خواهند شد. به بیان دیگر، اگر رفاهی را که غرب تعریف می کند پذیرفتند و اسم آن را رفاه و سعادت گذاشتند حتماً آرمان های انقلاب اسلامی را رها خواهند کرد.
امروزه سردمداران تمدن غرب از همة توانایی هایشان استفاده می کنند که ما را منزوی کنند. برای این کار، اولین اقدام آنها این است که ما را بدنام کنند. یعنی ما را ضدّ ارزش معرفی می کنند. زیبایی شناسی عالم را به سمتی می برند و بعد هم نفرت هایی را نسبت به ما ایجاد می کنند که در فرهنگ عمومی بشری ضدّ ارزش می شویم. مثلاً اسلام و انقلابی ها را به عنوان تروریست معرفی می کنند؛ به عنوان یک تمدن جاهلی که آزادی در آن نیست، حیات در آن نیست، شعور در آن نیست، از همه ابزاری که در اختیار دارند برای این کار استفاده می کنند.
بنابراین ما باید همة زشتی های تمدن غرب را در نگاه جامعه بشری، نشان بدهیم. آنها می خواهند اسلام را زشت جلوه بدهند در حالی که در ابلیس و شیطنت جز زشتی، وجود ندارد. آنچه در دستگاه ابلیس هست، تزیین است:
... لازیننّ لهم؛
ما باید پردة تزیین و اغوا را کنار بزنیم. غرب شناسی دقیقاً به همین معناست، نه اینکه خیال کنیم یک گوهر حقّانی آنجاست و ما می خواهیم آن گوهر حقّانی را بشناسیم.
- ۹۶/۰۲/۱۶